روزنوشته‌ها

خواندنی‌ها
mohammadrezamazidi

گل نرگسی برای روی تابوت من

ساعت 23:50 دقیقه روز 29 اسفند سال 1404 بود. دقیقا 12 ساعت مونده با سال تحویل. من بعد 6 ماه از تهران برگشته بودم بیرجند. برادرم سعید رو 2 سال بود ندیده بودم. اخیر باری که برادر زاده‌ام سپهر رو

خواندن نوشته
خواندنی‌ها
mohammadrezamazidi

تنهایی خوب است، اما گاهی به کسی نیاز داری که به او بگویی: تنهایی خوب است.

یک واقعیتی که هست این هست که من دراین 2 سال آخیر خیلی علاقه بیشتری به تنهایی پیدا کردم نسبت به محمدرضای 2 سال قبل. من این روزها میتونم روزها و حتی هفته‌ها تنها باشم. تنهایی کافه میرم، سفر میرم،

خواندن نوشته